خداوند، «حیّ» و «قدیر» و «سمیع» و «بصیر» است و در یك كلمه حقیقتی است عین «كمال». اگر كسی به خدا نزدیك بشود و جان او در معرض پرتو انوار کمال الهی قرار گیرد از انوار کمالیهی الهی بهرهمند میشود و احساس حیات و بصیرت بیشتری در خود مییابد ولی چه میشود كه پس از بیست سال خدادانی آنطور که شایسته است به حیات و بصیرتِ بیشتری نائل نمیشویم؟ آیا به جهت آن نیست که به خدادانی بسنده کردهایم و تلاش ننمودهایم با خدایی که «غنی مطلق» است مرتبط شویم؟ آری كسی که به غنی مطلق وصل شد، واقعاً احساس غنا میكند و دیگر حرص و طمع نسبت به دنیا ندارد. چرا بعضی از مسلمانان با این که آداب دینی را انجام میدهند ولی از حبّ دنیا آزاد نیستند؟ جز این است که راه اُنس با غنی مطلق را پیدا نکردهاند. آن مرد بزرگ عرضه میدارد: «الهی! همه میگویند: «بده»، من میگویم «بگیر». گفت:
ابر از دهقان، كه ژاله میآید از او
دشت از مجنون كه لاله میآید از او
طوبی و بهشت و حور عین از زاهد
ما و دِلَكی، كه ناله میآید از او
نفس ناطقه اگر درست جلو رود، انسان را به معلوم زنده میرساند و برکات بسیاری را ببار میآورد. گفت:
صد انداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی، یك انداز و راست
باید راهی را پیدا کنیم كه هر اندازه که رفتیم به همان اندازه به مقصد برسیم آنهم به معلومی زنده و این همان است که فرمود:
یک حملهی مردانهی مستانه نمودیم
از علم رهیدیم و به معلوم رسیدیم
از علم به معلومرسیدن کار معرفت نفس است، زیرا در معرفت نفس ما با خودِ معلوم یعنی نفس خودمان به علم حضوری مرتبط هستیم.
سیر به سوی غایت معرفت
راهی كه ما هر چه برویم بیشتر تحت تأثیر انوار الهی قرار میگیریم راهِ ارتباط وجودی با خدا و اسماء الهی است و از طریق معرفت نفس این راه گشوده میشود و در همین رابطه حضرت علی(ع) فرمودند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدِ انْتَهَى إِلَى غَایَةِ كُلِّ مَعْرِفَةٍ وَ عِلْم ٍ»(6) هرکس خود را بشناسد حقیقتاً به نهایت هر علم و معرفتی دست یافته و این یك راه دیگری است، همان راهی است که در وصف آن فرمودهاند: «كه علم عشق، در دفتر نباشد». حضرت امام خمینی(رض) با اینکه همهی عمر مقید به مسجد و مدرسه هستند در توجه به راهی که با اسماء الهی مأنوس شوند میفرمایند:
در میخانه گشایید به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
منظورشان آن است که از علم حصولی به سوی علم حضوری رجوع کنند.
توصیهی بزرگان آن است که «خود را ورق بزنید» معلوم میشود این کار یك کار ارزشمندی است و موجب میشود تا انسان از زوایای وجودِ خود و نحوهی آن در عالم آگاه شود در آن صورت همواره از پنجرهی چنین بودنی بر عالم و آدم بنگرد. همینطور که اگر شما خدا را پیدا كردید دیگر نمیتوانید بیخدا زندگی كنید، اگر رابطهی حضوری با حقایق پیدا کنید به چیز بزرگی رسیدهاید. در حالیکه میشود سالها خدادان بود، ولی از خدا بهرهمند نشد و او را به عنوان محبوب دل خود احساس نکرد، آری اگر او را پیدا كنیم دیگر نمیتوان بدون او زندگی کرد. اینکه ما در عباداتمان خسته میشویم به جهت آن است كه غائبانه خدا را عبادت میکنیم و در محضر حضرت حق حاضر نیستیم.
یک نوع نظر به خدا هست که در نتیجهی آن میتوانیم با او ارتباط پیدا کنیم که همان مسیر «لقاءالله» است و قرآن راهِ آن نوع ارتباط با خدا را چنین معرفی میکند که «مَن كَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(7) هرکس میخواهد به لقاء پروردگارش نایل شود پس باید عمل صالح انجام دهد و در عبادتِ پروردگار خود هیچکس را شریک او قرار ندهد و غیر خدا را در زندگی خود مؤثر نداند. اینکه فرمودهاند این آیه را قبل از خواب بخوانید به این جهت است که متذکر لقاء الهی شوید و با امید به لقاء الهی بخوابید و بیدار شوید. در این آیه نمیگویند منشأ ملاقات با خدا كتاب و درس و مدرسه است بلکه راه لقاء الهی را انجام اعمال شرعی و شرکنورزیدن در عبادت الهی به خدا معرفی میکنند، یعنی در اموراتمان تمام توجهها به خداوند باشد و نگذاریم چیزی جای خدا را بگیرد. در بحثِ «معرفت نفس» سعی میشود روشن شود بسیاری از چیزهایی که ما تصور میکنیم در زندگی ما نقشآفرین هستند، هیچ نقشی ندارند ولی روح و روان ما را به خودشان مشغول میکنند و از حقیقت بازمان میدارند. به گفتهی حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالی� �لیه»
از جمع کتب نمیشود رفع حُجُب
در رفع حجب کوش نه در جمع کتب
نظرات شما عزیزان: